۱۳۸۷/۹/۱۴
جمعه دریا
یادی از روزهای سفرم به نور کنار ساحل جادوگر کاسپین در 29/5/87
-------------------------------------------
جمعه ها دریا تعطیل نبود
و نیز چشمان تو در نور
ما آمدیم
از این کویر باد برده
تا دریایی که مرا نبرد...
چشمانت ولی چرا!
چرا که خلاصه تمام دریاها بود.
من گفتم
الف لام میم
نام تو اینگونه آغاز میشد
نامت از تمام اذان ها بلند تر است
و تمام نامهاست
چقدر آمدم
به چشمهایت در صدف ترین سپیدی ها
***
پلک می بندی
دریا در سکوت غرق میشود
من چشمانت را در ساحل کوچک نور
در پراکنده گی خرچنگ ها دیده ام.
و لبانت را به یاد می آورم
و صدایت را
همه در هیئت دخترکی که تنها میخندید!